چگونه نوآوری ملتها را از فقر بیرون میآورد؟
مقدمه
در این مقاله به اهمیت نوآوری در بیرون آوردن ملتها از فقر و نمونههایی از این کشورها میپردازیم. نوآوریها سهدسته هستند: نوآوریهای تداومبخش، نوآوریهای کاراییبخش و نوآوریهای بازارآفرین. این نوآوریها به شیوههای مختلف بر بخشهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی هر ملت تأثیر میگذارند. نوآوریهای بازارآفرین میتوانند منشأ رشد و شکوفایی کشورها باشند و بسیاری از کشورها با اجرای این استراتژی به شکوفایی اقتصادی رسیدند.
نوآوریهای بازارآفرین
نوآوری صرفاً به معنای بهکارگیری ایدههای خلاقانه نیست، بلکه میتواند یک تغییر فرایند باشد؛ نوآوریهای بازارآفرین، کالاها و خدمات پیچیده و گران را به محصولات ارزان و ساده تبدیل میکنند و در اختیار غیرمصرفکنندگان قرار میدهند.
نوآوریهای بازارآفرین میتوانند شعله یک اقتصاد فعال باشند. در موارد موفق این نوع نوآوری، شاهد چندین دستاورد هستیم؛ با ایجاد نوآوریهای بازارآفرین، فرصتهای شغلی زیاد میشوند و درآمد و سود بسیاری برای جامعه به همراه دارند. از سود و منافع بهدستآمده، میتوانیم به بهبود زیرساختها و بخشهای مختلف جامعه بپردازیم و درنهایت، این فرایند منجر به تغییر فرهنگ کل جامعه میشود.
نوآوریهای بازارآفرین از حلوفصل مسائلی که پیشتر راهحلی برای آن یافت نشده و کنار زده شده بودند، بهوجود میآیند.
تا اینجا دریافتیم که راهی مطمئن برای خارج کردن کشورها از فقر، توسعه یافتن آنها است و هستۀی اصلی توسعه، نوآوری است. برای این کار، نوآوریها باید برای افراد ذینفع – سرمایه گذاران، دولت و کارافرینان- سودآور باشند تا این افراد ترغیب به حفظ منابع نوآوری شوند. در راستای این هدف، استراتژیهای جذب به ما کمک میکنند تا در تداوم بخشیدن به شکوفایی بهخوبی عمل کنیم. سازوکار استراتژی جذب بدین گونه است: آفریدن بازارهایی که به بخش غیرمصرف کنندگان خدمت میکنند و باعث جذب دیگر منابع مورد نیاز اقتصاد میشوند.
در ادامه به بررسی مواردی که مرتبط با نوآوری بازارآفرین هستند و مشکلاتی که ملتها در مسیر پیشرفت برخورد میکنند، میپردازیم.
فساد
فساد؛ یکی از بزرگترین مشکلاتی است که کشورها با آن دستوپنجه نرم میکنند. مسأله فساد بهاندازهای بزرگ، شایع و مخرب است که سالانه میلیونها دلار برای مقابله با آن صرف میشود.
در ابتدا بهتر است به این پرسش پاسخ دهیم: چرا فساد به وجود میآید؟ پاسخها را در سه بخش دستهبندی میکنیم:
- همه جوامع خواستار پیشرفت هستند، اما وقتی گزینههایی که منجر به پیشرفت میشوند کم باشند، آن جوامع به فساد روی میآورند.
- زمانی که میزان درآمد از هزینهها کمتر باشد، افراد جامعه دست به فساد میزنند. اگر برنامههای مبارزه با فساد تأثیر سازندهای بر معادله هزینه – درآمد نداشته باشد، برنامهها دوام نمیآورند.
- زمانی که پیروی از قانون منافع زیادی به بار نمیآورد، افراد با سرپیچی از قانون و رویآوردن به فساد، به دنبال کسب منافع بیشتر میروند.
برای تبدیلشدن جامعه فاسد به جامعه شفاف نیاز داریم تا یک الگو را دنبال کنیم. الگویی با سه مرحله: فساد علنی و غیرقابلپیشبینی، فساد غیرعلنی و قابلپیشبینی و جامعه شفاف. با دستیافتن به یک جامعه شفاف میتوان به اقتصاد سالم رسید.
مرحله اول، فساد علنی و غیرقابلپیشبینی. زمانی که نهادهای دولتی غیرقابلاعتماد هستند و فساد بهصورت علنی اتفاق میافتد. به نظر میرسد در این شرایط میتوان با وضع قوانین جدید شرایط را تغییر داد اما برای کشورهایی که در مرحلة اول قرار دارند، ایجاد قوانین جدید کمکی به ازبینبردن فساد نمیکند و حتی اجرای این قوانین بسیار هزینهبر است.
برای رسیدن به مرحله دوم از این الگو باید به ایجاد بازارهای جدید بپردازیم، نه وضع قوانین جدید.
دراینبین به بررسی فساد در چین میپردازیم. چین و بسیاری از کشورهای فقیر دیگر، با وضع قوانین جدید سعی در حذف فساد داشتند، اما به نظر میرسد که نتیجه مطلوب نبوده است! نکته جالب این است که چین با وجود فساد، رشد بالایی را تجربه کرده است. در حقیقت فساد مانع صددرصدی برای رشد این کشور نشده است و حتی میزان سرمایهگذاری خارجی در چین بسیار افزایشیافته است. دلیل این اتفاق چیست؟ دلیل این اتفاق تفاوت نوع فساد در چین با دیگر کشورها است. چین یک فساد پنهانی، اما قابلپیشبینی را تجربه کرد که به آنها این اجازه را میداد تا مقدار فساد را در پروسههای مالی را پیشبینی کنند.
در نهایت میتوانیم اروپا و آمریکا را بهعنوان کشورهایی در نظر بگیریم که در مرتبه قابلقبولی از نظر شفافیت قرار دارند. نکته قابلتوجه این است که توسعه در آمریکا با وجود فساد غیرقابلپیشبینی رخ داد.
موتوری که باعث گذر این کشورها از فساد آشکار به شفافیت شد، نوآوری بود. نوآوریهایی که باعث ایجاد بازارهای جدید برای بخش غیر مصرفکنندگان شدند و مردم عادی توانستند گزینههایی برای گذران زندگی خود داشته باشند.
در ادامه، بازارهای اروپایی رشد کردند، نهادهای دادگاهی مرتبط نیز به مرحله قابل قبولی رسیدند و این بر فرهنگ شهروندان نیز تأثیر گذاشت. درحقیقت مردم هر جامعه باید دلیل کافی برای اطاعت از قوانین مربوطه داشته باشند.
درنتیجه، برپایی نهادهای سالم و حذف فساد از پیششرطهای لازم برای توسعه اقتصادی هستند و نوآوریهای بازارآفرین مانند شتابدهندهها عمل میکنند. پیرو این فرایند، این نوع از نوآوری به جذب زیرساختها میپردازد.
توسعه زیرساختها
زیرساختها اغلب بهعنوان سازه یا تسهیلات فیزیکی و سازمانی اساسی موردنیاز برای گذراندن امور یک جامعه یا بنگاههای اقتصادی تعریف میشوند.
یکی دیگر از دلایلی که مانع توسعه اقتصادی کشورهای فقیر میشود، نبود زیرساختهای مناسب است. در نتیجة این جمله یک تفکر به وجود میآید: با سرمایهگذاری زیرساختها میتوان به شکوفایی اقتصادی رسید.
در حقیقت این تفکر زمانی درست است که پروژههای زیرساختی به نوآوریهای بازار متصل میشوند، آنگاه میتوان دوام بیشتر این پروژهها را مشاهده کرد، با ذکر این نکته که پروژههای ذکر شده بهصورت مجزا بهندرت به سود میرسند. زمانیکه از دید بازار به این مسئله نگاه کنیم، این فرایند برای سرمایهگذاران نیز جذاب میشود و این افراد میتوانند به رشد این زیرساختها کمک کنند.
گاهی کشورهای فقیر به تقلید از کشورهای توسعهیافته میپردازند و سعی در ایجاد زیرساختهایی دارند که نقطه اتصالی به نیازهایشان ندارد و کمکی به اقتصاد آنها نمیکند.
برای اینکه ارتباط بهتر زیرساخت با نوآوریها را درک کنیم به بررسی دستهبندی زیرساختها میپردازیم:
- زیرساختهای سخت: مثل جاده، پل و غیره
- زیرساختهای نرم: سامانه مالی، مراقبت درمانی و غیره
میتوان تعریفی متفاوت از زیرساخت ارائه داد: یک سازوکار با هدف توزیع و ذخیره ارزش؛ اما این نکته باید در نظر گرفته شود که زیرساختها به ایجاد ارزش نمیپردازند.
دو ویژگی زیرساختها به شرح زیر است:
- ارزش آن به ارزش چیزی که ذخیره یا توزیع میکند بستگی دارد.
- ارزشی که ذخیره یا توزیع میشود باید درنهایت به هزینه ساخت و نگهداری زیرساختها کمک کند.
ارزش زیرساختها به ارزشی بستگی دارد که در بین شهروندان توزیع میکنند و اگر کارآمد نباشد امیدی به دوام آنها نیست. برای مثال بسیاری از کشورها به میزان بالای ثبتنام دبستان و دانشگاه خود افتخار میکنند و کارهای زیادی در این حیطه کردند اما رفتن به مدرسه معادل آموزش نیست.
اگر ارزشی که از زیرساختها ایجاد و توزیع میشود، قادر به تأمین منابع مالی و یا توسعه خود زیرساخت نباشد، نمیتوانیم امیدی به دوام آوردن این پروژهها داشته باشیم و بهاحتمال زیاد پروژه با شکست روبهرو میشود.
برای مثال، مراسمهایی را در نظر بگیرید که برای شروع یک زیرساخت برگزار میشوند، اگر این مراسمها فقط جنبه سیاسی داشته باشند و پس از احداث فراموش شوند، مسلماً این زیرساخت نتیجه مطلوب و توسعهبخشی به بار نمیآورد.
بهدنبال پروژههایی که در کشورهای بزرگ رخ میدهد، کشورهای فقیر هم سعی در ایجاد زیرساختها بدون بررسی میکنند. در نهایت امر حتی قادر به جذب سرمایهگذار نیز نیستند و به دلیل همین پروژهها زیر بار بدهی میروند؛ اما وقتی این زیرساختها به درون جامعه کشیده شوند، مدیریت و سرمایهگذاری آن راحتتر میشود. توسعه زیرساخت بدون خلق ارزش درست مانند ساختن یک خانهای است که کسی توانایی مالی زندگیکردن در آن را ندارد. پس اگر بتوانیم زیرساختهایی که درحالتوسعه و یا ایجاد هستند را به بازارها متصل کنیم، شرایط بادوامتر و پایدارتری برای زیرساختها به وجود میآید و توسعه اقتصادی رخ میدهد.
جمعبندی
درنهایت نوآوریهای بازارآفرین میتوانند بسیاری از مشکلات را حل کنند و بهطورکلی به دلیل ماهیتی که دارند باعث ایجاد مشاغل و جذب زیرساختها و نهادها میشوند. رشد و توسعه برای همه ملتها امکانپذیر است؛ باوجوداینکه روند شکوفایی هر کشور متفاوت است و به شرایط اقتصادی آن کشور نیز بستگی دارد، اما میتوان با تعهد به نوآوری، به شکوفایی رسید.
منابع
کریستنسن، کلیتنام و اجومو، اِفوسا و دیلون، کارن (۱۳۹۸)، معمای شکوفایی: چگونه نوآوری ملتها را از فقر بیرون میآورد، ترجمه جعفر خیرخواهان، انتشارات احمدیپور به سفارش کمیته پژوهش صندوق کارآفرینی امید، تهران
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.